سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قالب وبلاگ

TAMINA
 

از اخرین باری که توی این صفحه یه چیزایی نوشتم خیلی میگذره.امروز اولین بار بود که رفتم تو آرشیو خودم و الینا و یه سری از نوشته های خودم و الی رو میخوندم.الان حدود چهارسال از اون نوشته ها می گذره.من و الی الان تقریبا چندصد کیلومتر باهم فاصله داریم و تقریبا میشه گفت از حال هم بی خبریم یا این که حداقل من اون قدر نامرد شدم که از حالش بی خبرم امیدوارم هرجایی که هست تو بهترین شرایط زندگی باشه لبش بخنده و صدای قهقهه اش تمام آسمون رو پر کرده باشه داشتم میدیدم که چهار سال پیش چه قدر شادتر بودم و از زندگیم لذت می بردم اما الان خیلی چیزا هست که دست و پامو بسته و نمیذاره مثل فبل باشم نمی ذاره به قول الینا مخ تعطیل باشم و به دنیا بخندم الان باید با شخصیت باشم و خودم رو توی جمع سنگین و رنگین نگه دارم الان باید به جای قهقهه فقط یه لبخند شیک تحویل بدم الان دیگه وقتی می خوام با دختر دایی کوچولوم بازی کنم باید حواسم باشه که فقط چنددقیقه از وقت با ارزشم رو به اون اختصاص بدم و فقط نهایت بازی کردنم حرف زدن با اون باشه چون الان بزرگ شدم دیگه برای خاله بازی کمی زیادی بزرگ شدم الان دیگه میدونم این قدر تلگرام و اینستا و یه سری چیزای دیگه اومده که زیاد کسی به وب سر نمی زنه شاید برای همینم هست که خیلی وقته از سر زدن به وب دوستا میگذره الان همه دوستای سمپادی من و الینا مثل ما دوتا بزرگ شدن و برای خودشون کسی شدن و من الان برای تمام اون بچه بازی ها دلم به شدت تنگ شده برای همینم خواستم برای اولین قدم قالب این وب رو عوض کنم تا دیگه هر وقت سر می زنم حداقل دلم از دیدن این وب نگیره

بچگی هامو خیلی دوست دارم و هیچ وقت از به یاد آوردن هیچ کدومشون ناراحت نمی شم فقط دلم اندازه یه دنیا براشون تنگ میشه


[ یادداشت ثابت - جمعه 94/10/5 ] [ 10:10 عصر ] [ الینا و پری ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 46568